عادل مرد دوست داشتنی این روزهای ورزش ایران است و به هیچ قیمتی نباید او را از دست بدهیم ، درود بر تو مرد بزرگ
۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سهشنبه
نمی شود به هر قیمتی برنده بود این یه تقلب محسوب می شود
۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه
خیایان پاستور، کوچه اختر، پلاک ۲۶، برسد به دست موسوی و رهنورد"موسوی و رهنرود عزیز به وقتش سیلی بزرگی بر کودتاگران این مرز و بوم خواهیم زد"
۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه
آیا دیکتاتور خامنه ای با آمریکا و کشورهای غربی در سوریه در صورت مداخله نظامی آنها مقابله خواهد کرد ؟
بی صبرانه در انتظار انقلاب سوریه بودیم،چرا که دردخالت مستقیم با وضعیت کنونی ایران و دیکتاتور آن می باشد و باید گفت منطقه را وارد فاز دیگری از جنگهای فرا منطقه ای خواهد کرد، انقلابی که پس از اتفاقات پی در پی در کشورهای عربی اتفاق افتاد و هر کدام در جای خود حائز اهمیت بود که منجر به سقوط دیکتاتورها و یا تنزل سیاسی آنها در سطح بین الملل شد، در لیبی گویی جریان به گونه ای دیگر دنبال می شد، بدینگونه که کشورهای اروپایی و آمریکا تصمیم به دخالت مستقیم در امور جنبش مردمی این کشور گرفتند، علت این امر خون خوار بودن بیش از حد دیکتاتور آنها قذافی بود که گویی مردم خود را گوسفندانی دم ذبح فرض می کرد، تعداد کشته ها هر روز بیشتر میشد و نارضایتی ها و مقاومت مردم نیز به سرعت در حال رشد بود، این جریان همچنان ادامه دارد تا در نهایت بی شک به سقوط دیکتاتور باینجامد،
وقتی به اوضاع سوریه می نگریم و از طرفی سانسور خبری در رسانه های ایران را مشاهده میکنیم به این نکته خواهیم رسید که پشت این کشتار دسته جمعی سپاه و رهبران ایران دست دارند و به هیچ عنوان صلاح نمی دانند که این انقلابهای اخیر به کشوری که برای آنها از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است سرایت کند،سوریه برای ایران منبع اطلاعاتی بسیار با اهمیت و همچنین جایگاهی امن برای پرورش نیروهای سرکوبگر و همچنین به خاطر نزدیکی به اسرائیل راهی کاملا آسان برای کنترل اوضاع در منطقه می باشد و بدون شک انقلاب مردم سوریه به ضرر رهبران ایرانخواهد بود، ولی مردم سوریه اثبات کردند که مصمم به پایان دیکتاتوری سوریه هستند، دلیل این امر نیز کشته دادن حدود هشتاد نفر تنها در یک تظاهرات در روز جمعه می باشد
اگر اوضاع به همین منوال پیش رود بدون شک سوریه نیز مورد توجه کشورهای اروپایی و همچنین آمریکا خواهد بود و این کشورها راهی نخواهند یافت جز دخالت مستقیم نظامی در سوریه و این امر بدون شک به جنگی تمام عیار بین ایران و کشورهای غربی خواهد کشید،
سوال پیش می آید آیا ایران حاضر است از منافع خود بگذرد و با کشورهای غربی وارد جنگ شود؟ بدون شک دیکتاتور ایران با دل خوش کردن به اخبار دروغ و بزرگنمایی بیش از حد توان نظامی ایران وارد جنگ بزرگی خواهد شد که بدون شک در سقوط این دیکتاتوری بی تاثیر نخواهد بود،
پشوتن- سوم اردیبهشت 90
۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه
وقتی کسی خود را می سوزاند باور کنید که به انتهای راه جمهوری اسلامی رسیده ایم. روز کارگر روز پیوند جنبش با کارگران
چگونه است که کارگری از شدت فقر خود را می سوزد و ما پشت درهای بسته به انتظار برنامه ای از سوی تشکلها هستیم، به راستی فراموش نکرده ایم که پیروزی این جنبش تنها با همراه کردن قشر پایین و کارگری جامعه با بدنه اصلی جنبش میسر خواهد شد، قشری که به واقع مورد حجوم سیاستهای کثیف دولتی هرزه شده است و رو به زوال و نابودیست ، با یارانه ها چه مردمی که به خیالی باطل دولتی خدمتگذار و به تازگی دولتی منتظر منجی عالم را پشت سر خود دارند و چه خام می اندیشند این سیاه رویان زمانه،
وقتی کسی خود را می سوزاند باور کنید که به انتهای راه رسیده است و این تنها انتهای راه او نیست، انتهای راه جمهوی اسلامیست ، این انتهای راه برای او و شاید راهی جدید برای کسانیست که هنوز در باوری اشتباه گرفتارند که این حکومت اصلاح خواهد شد، باید دید و درس گرفت و اجازه نداد باری دیگر کارگران زحمت کشی که هنوز به باور نرسیده اند که می توانند بدنه اصلی جنبش را تشکبل دهند خود را به فلاکت رسانند هرچند پیامی عمیق در آن نهفته باشد، سال آگاهی تا رهایی را وقتی با جهاد اقتصادی جادوگر تاریخ مقایسه میکنیم خواهیم فهمید آگاهی اقتصادی امروز بزرگترین پیام برای کاخ نشینان سلطنتی با روبند دین است، راه را بر دیگران نبندیم و برای رسیدن به آگاهی خود را در صف مقدم این جبهه قرار دهیم ،
روز کارگر نزدیک است و باز شاید میعاد جنبشی سبز که به تازگی از آتش سوختن پروانه ای سرخ شده، باید اندیشه کرد آگاه شد و دست در دست هم به سوی آزادی پرواز کرد، به روزی می اندیشیم که کارگران این مرز و بوم هیچ گاه احساس یاس و نا امیدی را در درون خود حس نکرده و همراه ما به سرزمنی آزاد بیا ندیشند
آن روز از امروز آغاز خواهد شد، روز کارگر نزدیک و ما منتظر نوشته ای دیگر
"دیکتاتور به پایان سلام کن"
۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه
میرحسین رو که فراموش نکردیم؟
میر حسین کجایی؟ چرا هیچ اثری ازت نیست؟ دلم تنگ شده خدایی واست، واسه دم به دم بیانه هایی که خدایی خوب می نوشتی و اشک آدم در میومد، هرچند هممون فکر میکردیم دیگه داری زیاده روی میکنی و هی پشت سر هم انتقاد و گیر الکی که بابا بسه چقدر حرف میزنی تو، ولی کی میدونست یه روزی میرسه دیگه دستمون کوتاه میشه و محروم از دیدنت حتی، چه برسه به نوشتن بیانیه و خوندن ما و این حرفا، میدونم دلت پره میر حسین جان از مردمی که گفتن اگه یه مو از موسوی کم شه ایران قیامت میشه اونایی که گفتند موسوی جان دوست داریم و همه جوره پایتیم، ولی میر حسین عزیز حالا که بیشتر میبینی می فهمی اونایی که انتقاد می کردن ازت اونایی به دوران طلایی امام امام گفتنت خورده می گرفتن، اونایی که به نظر میومد مخالفتن بیشتر دلشون تنگته،بیشتر می خوان ببینت، بیشتر می خوان باهات حرف بزنن ، بیانیه هاتو بخونن، از راه سبز زندگی ازت بشنون، از ظلمی که بر اونا رفته برات درد و دل کنن و اونایی میبینن تو نیستی انگاری دارن موج سواری میکنن، بعضی وقتام زیرابی میرن، و یه وقتاییم دم از رهبری می زننو ॥ میر حسین قرار نیست اصلا تو رهبر باشی و ما بهت وابسته شیم، تو خودت گفتی آخه انتخاب تو واسه مردم بین بد و بدتر بوده، خودت به حق گفتی تو رهبر جنبش نیستی و جزوی از این مردمی که حقشون رو می خوان، میر حسین جان نیستی ببینی دوستات ما رو دارن پس می زنن، میگن سکولارنمی خوایم، فمنیست نمی خوایم، مجاهد نمی خوایم، لاییک نمی خوایم، دمکراسی نمی خوایم، اصلا آزادی نمی خوایم، اونا که هنوز به اصلاحات فکر میکنن و هنوز خمار انقلاب مدینه فاضله اند॥ ببین چطوری دارن قبضه میکنن جنبشو با اسمای الکی سبز،॥ ما حتی مخالف اونام نیستیم چون حقمون رو می خوایم و اعتقاد داریم همه نظرات محترمه برای رسیدن به آزادی، برای رسیدن به انتهای جاده های سبز،ولی انگاری کسایی هستن که می خوان درو کنن، می خوان خاطرات اول انقلاب رو تکرار کنن، می خوان قبضه کنن، می خوان سرکشی کنن، ولی به وجدانم قسم اگه زنده باشه این وجدان هنوز، نمی زاریم این دفعه هر کس و ناکسی بیاد و این همه خون ریخته شده رو این همه نفس بریده شده و این همه انتظار پشت میله ها رو مصادره کنه و بعدش بازم روز از نو روزی از نو
میرحسین احساس میکنم به عنوان یه سرباز وظیفه شناس کم داریمت، زودتر به جنبش برگرد، زودتر بیا میر حسین نمی خوام بت ازت بسازم و دورت بچرخم، خدایی دلم تنگ شده واست... حالا بی خیال حرفایی که تو دلم جا مونده و دوست دارم بگم، ولی ندونی خیلی بهتره
ظهور را نمیدانم ولی سقوط نزدیک است.تنها فراموش کرده ایم که ما بیشماریم
۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه
میرحسین احساس میکنم به عنوان یه سرباز وظیفه شناس کم داریمت،با یه عالمه حرفی که ته دل جا مونده
۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سهشنبه
قبض گاز و برق من مجموعا پانصد و چهل هزار تومان اعللام شد ،بدون شک این پول قبض را پرداخت نخواهم کرد
۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه
نسل جوان امروز بر خلاف نسل متعصب ِ ماقبل مسائل را از پشت عینک های سیاه و سفید ایدئولوژیکی و مطلقگرایانه نمی نگرد"مراقب مصادره جنبش سبز باشیم"
باید به شعور و آگاهی سیاسی نسل جوان ایرانی احترام گذاشت। آنها کمتر از جوانان تونسی و مصری و لیبیایی و سوریه ای نیستند. همانگونه که جوانان تحسین برانگیز این کشورها بدون داشتن دهها رادیو تلویزیون ماهواره ای اپوزیسیونی و دهها رهبر منتظر و دولت در تبعید توانستند دیکتاتورها را به چالش بکشند، جوان ایرانی نیز می تواند با درایت و به دور از تعصب مسلکی سرنوشت خود را رقم بزند، به شرط آنکه ما ساحل نشینان در غربت معذورات و محدودیت های آنان را درک کرده و به تیزهوشی مبارزاتی و تاکتیکی آنها اعتماد کنیم و از موعظه و تعیین تکلیف برای آنها از راه دور بپرهیزیم.
در شرایطی که موج آزادیخواهی سواحل اعراب را از دریای مدیترانه تا دریای عمان و از خلیج فارس تا دریای سرخ درنوردیده است، و جوانان جملگی از جان گذشتند و در درون کشتی استبدادزده ملوان شدند تا آن را به ساحل آزادی برسانند। هیچ ناخدای خودگماشته ای از آنسوی "ساحل عافیت" برای آنها نسخه "رهایی" نپیچید. متاسفانه در مورد خیزش نسل جوان ایرانی که به جنبش سبز معروف است، اینگونه نشد. بسیاری از چهره های اپوزیسیون که خود را نه تنها "سر" بلکه "سری برتر از سرها" می دانند، خوشحال شدند که جمله جوانان کشور جان شده اند و اینک لایق هدایت و رهنمودی توسط جانان آسوده در سواحل تبعید هستند. اما در این میان یک مشکل کوچک یا بهتر بگویم دو مشکل کوچک وجود داشت؛ و آن این بود که جوانان بپا خاسته موسوی و کروبی را رهبر نمادین جنبش می دانستند و در کنار فریاد مرگ بر دیکتاتور و جمهوری ایرانی، شعار یا حسین میر حسین نیز سر می دادند. شعار و مطالبات ساختارشکن نسل جوان که می خواهد از تمامیت سیستم شکست خورده و غیر قابل اصلاح جمهوری اسلامی عبور کند بر همه آشکار است، و مستلزم قلمفرسائی نیست. در نتیجه آنچه را که عیان است می گذارم و می گذرم. بهرحال علیرغم پیچیدگی های عینیت موجود درونمرزی، متاسفانه مبارزه برای قطع "سر" از "بدنه" جنبش سبز توسط بخشی از اپوزیسیون برونمرزی تحت عناوین و اسامی مختلف آغاز شد. در ماههای اخیر رژیم جمهوری اسلامی نیز به کمک اپوزیسیون شتافت و تلاش نمود تا عملا ً سران نمادین جنبش را از بدنه جامعه که جنبش سبز در بطن آن موجود است، جدا کند؛ و تصور رژیم بر این است که در این راستا تا حد زیادی موفق شده است. تکفیرهای متضاد اما عملا ً همسو بر علیه جایگاه و عملکرد موسوی و کروبی توسط برخی از اپوزیسیون از یک سو و رژیم جمهوری اسلامی از سوی دیگر مطرح می شود.گروه ها و محافل متعددی در بین اپوزیسیون برونمرزی که داعیه رهبری را در سر می پرورانند، با شعارهای مختلف به میدان آمده اند تا برای همیشه کار موسوی و کروبی را یکسره کرده و خود را رهبر جنبش سبز معرفی کنند. برای اثبات محق بودن خویش حتی انتخابات "کـلـیـکـی" در اینترنت انجام داده اند تا بصورت دمکراتیک برای همگان ثابت شود که بدنه جنبش سبز می خواهد از موسوی و کروبی اعلام برائت کرده و خود را به این "سرهای منتخب" وصل کند و نتیجتا ً مصادره خودخواسته جنبش سبز صورت گیرد.
نسل جوان و آگاه امروز بر خلاف نسل متعصب ِ ماقبل خویش مسائل را از پشت عینک های سیاه و سفید ایدئولوژیکی و مطلقگرایانه نمی نگرد। موسوی و کروبی همواره اذعان نموده اند که رهبران این جنبش ِ خودجوش نیستند. در نتیجه بحث و جدال بر سر رهبری نیست. وابستگی گذشته آنها به رژیم و محدودیتها و معذوریتهای فعلی آنان بر هیچکس پوشیده نیست. اما هیچکس نمیتواند نقش نمادین و عملی آنها را بعنوان "ســپــر" (و نه ضرورتا ً رهبر) انکار کند. در این مرحله از مبارزه جنبش سبز نقش "سپری" رهبران نهادین آن حائز اهمیت است. همانگونه که از حامیان برونمرزی و حمایت مجامع بین المللی از جنبش سبز استقبال میکنیم، باید از همراهی و "پوشش حفاظتی" و مواضع شجاعانه شخصیتهای حامی درونمرزی و مدافع جنبش سبز تا زمانی که همراه مردم هستند، علیرغم تفاوتهای نظری واختلاف مسلکی با آنها، قدردانی و حمایت کرد. جنبش سبز قیام نسل جوان است که نمیخواهد درگیر نبردهای دیروز و اسیر دگم اندیشی گذشته باشد. آنها بر علیه هر چه که "کهنه و فرسوده" است قیام کردهاند. کــهــنــهای که بوی دشمنی و نفرت و خرافه پرستی و تعصب و مطلق اندیشی میدهد. "ما" به این نسل بدهکاریم، و آنها حق دارند خود را از دست "ما" خلاص کنند". اینک بعد از ۲۲ ماه ایستادگی و مقاومت شجاعانه، موسوی و کروبی و همسران آنها سزاوار انتقادات مثبت و پیشنهادات سازنده بهمراه حمایت و تحسین هستند। این زیبنده انسان های فرهیخته نیست که در چنین شرایط حساسی همایش و کنگره و گردهمایی های "خودی" را از یک سو تبدیل به مجلس "ختم سیاسی" برای موسوی و کروبی، و از سوی دیگر به مراسم تفویض رهبری جنبش سبز به "خودگمارده" های منصوب گروه خودی بکنند। حقیقتا ً باید در تعمیق دستاوردهای جنبش سبز کوشا شد। اینها به موسوی و کروبی ایراد می گیرند که "غیرخودی" ساختارشکن را بر نمی تابند، اما متاسفانه خودشان در حیطه عملکرد خویش "غیرخودی" را حذف می کنند। بهر روی بجای پیروی از میل و هوای مسلکی خویش باید از قالب اندیشه های کهنه برون شد و در گشودن قفل استبداد همانند دندانه های کلید با نسل جوان همراه شد.