پدر رضائی های شهید تعریف میکرد دردوران انقلاب که اخوندها ازسوراخ بیرون امده بودند ومهدوی کنی سردمدار شده بود وبرای همه خط تعیین میکرد شبی منزل پدر طالقانی بودیم وتازه از زندان ازاد شده بودند.از دوران زندان تعریف میکردند که چه گذشته است وبا چه کسانی برخورد کرده بودند
"در حیاط زندان قدم میزدیم دیدم مهدوی کنی گوشه حیاط زندان نشسته وزار زار گریه میکند . بسراغ اورفتم که او را ...دلداری بدهم .وپرسیدم ماجرا چیست وچرا گریه میکنی پدرت مرده یامادرت مرده بالاخره عمر دست خداست .وخدا انها را رحمت کند دنیا محل گذر است مهدوی کنی گفت نه چیزی نیست وبالاخره بلند شد ودرحیاط زندان قدم میزدیم ومنتظر بودم تا ببینم چه شده او گفت شرائط زندان سخت است من عادت نداشته ام نمیدانم چرا من را گرفته اند و با احتساب امروز من هفت روز است که زندان هستم و والده اقامصطفی را ندیده ام ودلم برایش تنگ شده است ودوری اورا نمیتوانم تحمل کنم ما اهل مبارزه به این شکل داغ نبودیم بیشتر با کار فرهنگی موافق بودیم و...پدر سوخته ها من را اشتباهی گرفته اندبعضی از مخالفین به مسجد ما هم می امدندبخاطر انها من را گرفته اند و من حالانمیدانم چه کنم . ایت اله طالقانی مات مبهوت میماند که شیخ چه میگوید وچرا زهوارش در رفته است ودارد بد جوری ابروریزی میکند.به مهدوی کنی میگوید اشیخ اینجا زندانی سیاسی هست که ده پانزده بیست سال است که زندانی هستند . تو جلوی این زندانیان مقاوم ابروی همه زندانیان سیاسی را میبری.برو همین حالا یک گوه خوردن نامه به ساواک وشاه بنویس برو بیرون وبا همین شیوه مهدوی کنی از زندان ازاد میشود..."
گه آقا جان گه. یک ساعت فکر کردم تا منظورتان را بفهمم .
پاسخحذفاگر دقت کنید ،خواهید دید که اطرافیان امروزی خامنه ای کسانی از تیپ مهدوی کنی هستند که متمایل به اسلام بازاری هستند و عمدتا در رژیم سابق نه تنها فعالیت سیاسی مفیدی نداشتند،بلکه منبرشان کاملا آزاد بود و هیچ مشکلی نداشتند.اغلب اینها تا زمانیکه امام در قید حیات بود،هیچ ارزشی نداشتند و پس از روی کار آمدن خامنه ای بها پیدا کرده،در ولایت(خامنه ای) ذوب شدند.
پاسخحذف