۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه
از آزادی موسوی و کروبی خوشحال میشویم ولی تسلیم افکار شوم و شیطانی حکومت فاشیستی خامنه ای نخواهیم شد
۱۳۹۰ آذر ۱۱, جمعه
همسر آریا آرام نژاد:نمی توانم درک کنم بیست و چهارروز یعنی چقدر نبودنت.ظلم هر کجای تاریخ که اتفاق بیفتد نامش همان ظلم است
۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه
به قول يكي از بروبچ: ديپلماسي مديريت جهانيت تو حلقم
در یک جمله کوتاه پنج غلط؛ آخه شعبون بی مخ های خط امامی کجا و زبان خارجی و پلاکارت خارجی زدن کجا؟
به دایره ها و شماره ها توجه کنید
شماره یک : به جای "english" باید نوشته شود "England's" ... در واقع english یعنی زبان انگلیسی،s مالکیت رو باید بزاره چون می خواد بگه دولت انگلستان
شماره دو:به اشتباه در پلاکارت نوشته شده "goverment" که دیکته درست آن می شود "government"
شماره سه: دولت جمع نیست در زبان نگلیسی پس باید به جای "are" بنویسد "is"
جمله درست می شود : England's government is the real terrorist که یک "the" هم باید اضافه می کرد
در کل در یک نوشته پنج کلمه ای، پنج غلط دیده می شود
حال ثابت شد که داداش خارج می زنی نه؟
۱۳۹۰ آذر ۸, سهشنبه
بیایید در ماه محرم زنجیر نزنیم! اما زنجیر از پای آزاد مردان و آزاد زنان باز کنیم
۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه
۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه
وقتی به سراغ من آمدند... هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند"شانزده آذر نزدیک است"
۱۳۹۰ آبان ۳, سهشنبه
پس از پایان دیکتاتوری نشان پرچم ما چه خواهد شد؟ علامت سوالی که به زودی پاسخش را خواهد یافت
تا زمانی که مسلمان ها ایران را گرفتند این پرچم ایران بود ولی مسلمان ها اجازه طرح پردازی را بر روی پرچم ندادند و ایران عملا بدون پرچم شد. پرچم سیاه جامگان و سرخ جامگان فقط یک رنگ داشت که هر چند پرچم الان لیبی هم فقط یک رنگ دارد ولی قبول کنید این دیگر اسمش پرچم نیست. برای همین سلطان محمود که به پادشاهی رسید توی پرچم سیاه سیاه جامگان که طرح ذوق ابومسلم بود یک ماه طلا دوزی کنند. پسرش مسعود که آمد از این سوسول بازی ها خوشش نیامد و دید ماه خیلی رمانتیک است و به دردش نمی خورد رفت سراغ علاقه اصلیش. شکار شیر!
شاه طهماسب هم یک خورده در این واقعه اختلال ایجاد کرد و چون فکر می کرد که ماه حمل با نشان گوسفند خیلی پربرکت بوده است ( چون خودش متولد ماه حمل بوده است ) گوسفند را جایگزین شیر کرد. در بقیه آن دوران پرچم ایران یک پارچه سبز با مشان شیر و خورشید بود که شیر و خورشید انواع و اقسام حالات مختلف را در این دوران داشته اند. تا این که نادر ، شاه شد!
نادر شاه چند تا پرچم داشت ولی پرچم ایران را پرچمی سه رنگ قرار داد که از رنگهای پرچم فعلی تشکیل شده بود. در این پرچم که هنوز هم 4 گوش نشده بود و مثلثی بود یک شیر بود که خورشید از پشتش طلوع می کرد و در وسط خورشید عبارت الله الملک به چشم می خورد. این پرچم مادر پرچمهای جدید ایران شد!
آقا محمد خان که آمد یک سری کارهای اساسی توی پرچم کرد. مثلا پرچم را 4 گوش کرد و به دست شیر ایران یک شمشیر هم داد. به خاطر این که با نادر هم مخالف بود رنگ پرچم را واحدی کرد که در شکل می بینید.
اما امیر کبیر. وقتی صحبت از امیر کبیر می شود باید بسیار با احترام صحبت کرد. این ایران امروز ساخته دست همان مرد است. هر چی خوبی توی ایران می بینیم یک نقشی در آن به عهده امیر کبیر بوده است.
امیرکبیر دلبستگی ویژهای به نادرشاه داشت و به همین خاطر پیوسته به ناصرالدین شاه توصیه میکرد شرح زندگی نادر را بخواند. امیرکبیر همان رنگهای پرچم نادر را قبول کرد ، اما دستور داد شکل پرچم مستطیل باشد (بر خلاف شکل سه گوشه در عهد نادرشاه. اگر این اتفاق نمی افتاد پرچم الان ما غیر استاندارد حساب می شد) و سراسر زمینه پرچم سفید، با یک نوار سبز به عرض تقریبی ۱۰ سانتی متر در گوشه بالایی و نواری سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پایین پرچم دوخته شود و نشان شیر و خورشید و شمشیر در میانه پرچم قرار گیرد، بدون آنکه تاجی بر بالای خورشید گذاشته شود. بدین ترتیب پرچم ایران تقریباً به شکل و فرم پرچم امروزی ایران درآمد. در آخر درباره رنگهای بیشتر صحبت می کنیم.
بعد از انقلاب مشروطه در مجلس برای مخالفت با روحانیون که اسفاده از عکس را حرام می دانستند نمایندگان شیر را نماد حضرت علی اعلام کردند. مشخص است که دیگر هیچ ایرانی جرئت نداشت با نشان حضرت علی مخالفت کند. حضرت علی هم که قربانش بروم یک شمشیر داشت به اسم ذوالفقار پس به دست شیر یک شمشیر هم داده شد. در همان زمانها هم بود که توسط پهلوی ها تاج به پرچم اضافه و برداشته می شد.
۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه
فراعنه صدای مردم را وقتی میشنوند که دیر شده است
کاش روزی فرا رسد من نیز با افتخار پرچم کشورم رو آن طوری که دوست دارم بر خانه ام ، محل کارم و هر جایی که هستم نصب و به آن افتخار کنم،
آن روزی را می بیینم که ما نیز مثل مردم لیبی پرچم واقعی کشورمان رو انتخاب کردیم و به آن افتخار می کنیم .
دیکتاتور بدون شک با رفتن تو که آن روز دیر نیست ما نیز به آرزوی ایرانمیان خواهیم رسید و تمدن گمشده خود را دوباره باز خواهیم یافت، تمدنی که به دست نا اهلان از این سرزمین با حیله گری دور اقتاد و تمدنی از قاره وحشی و بیابان تازی به آن تحمیل شد. آری روزی را می بینم که به دست همین مردم به پست ترین حال ممکن به تمنا خواهی افتاد و آن روز دیر نیست
پشوتن
۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه
درد دلی با رضا پهلوی؛ اگر راه پدر را پیش می روی فرقی با جمهوری اسلامی نداری؛دست از سر جنبش بردار
بگذارید شاهزاده صدایتان کنم که هنوز برای من شما پسر همان پدری هستید که ایران امروز بدون شک ساخته اوست.پدری که بدون در نظر داشتن آینده، ایران را به حکومتی سپرد بی لیاقت، کثیف، ریا کار . حکومتی که پدرانمان را به نام دین و آزادی به دام انداخت و تاخت و اعدام کرد و تجاوز و زندان و بی هویتی نسیب من جوانی شد که هیچ نمی دانستم که زاده کدام حکومتم. حکومتی شاهنشاهی که تمام غرورش کورش و بود و دو هزار و پانصد سال پادشاهی، یا حکومتی اسلامی که تمام هویتش هزار و چهارصد سال اسلام بود و محمد و دوازده معصوم. به راستی برای من جوان چه ماند جز فلاکت و بدبختی از شعار های پدر جنابعالی و حکومتی از آن بدتر که نه دین دارد و نه خدا و در عین حال هر دو را چون چماقی بر سرمان می زند و بی پروا تر از همیشه همچنان می تازد واعدام می کند و تجاوز و زندان و بی هویتی.
آری شاهزاده شما پسر همان پدری هستید که با ابتدایی ترین قیام مردمی دست به دامان استعمار و چماقداران و شعبان بی مخ هایی شد که بس پاچه خوارانی قهار بودند و کودتایی بر پا کرد که مصدق همان کسی که آن روزها حرف اکنون شما را می زد به زانو کشید و ایران را از آزادی همانا دورتر کرد و حکومت را وا داد به کاشانی ها و خمینی ها. گویی تاریخ تکرار شد و مردم با چشم خود دیدند که حکومت اسلامی نیز فرقی با شاهنشاهی پدر شما ندارد . دیدند و حس کردند با تمام وجود خود اشتباه نابخشودنی خود و پدرانشان را.
آری اینها همان مردم اند با هزاران تفاوت. آری جوانان این دوره اکنون به پا خواسته اند برای آزادی واقعی نه شاهنشاهی و نه اسلامی باور کن دیگر تحمل دروغ و فریب را ندارند. نه می تواند و نه دیگر می خواهد کسانی را بر مسند قدرت ببیند که جز شعار و دروغ چیز دیگری در چنته ندارد. مردم را دریاب و خود را بنما، حرف را کوتاه کن و از رکاب پدر پیاده شو .
ما برای آزادی به بزرگ مردانی نیازمندیم که بدون تکیه برگذشته های دور و نزدیک در کنار مردم باشد فرقی نمی کند که باشد و گذشته اش برایمام مهم نیست. اگر سرباز وطنی از داشته هایت بگو و با موج احساسات فاصله بگیر که دیگر مردم خسته تر از آنند که موج سواران را بر ساحل خود راه دهند.
پشوتن
۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه
آذربایگان بدون شورای هماهنگی مقابل دیکتاتوربه پا خواسته.وقت آنست تهران وقت آنست ایران ماهم به پا خیزیم
چه کشته ها که ندادیم و چه تجاوزها که نکردند.اما امروز هم میهنانمان در آذربایگان هم پیمان شدند برای راه آزادی.دیگر وقت آن رسیده آستینها را بالا بزنیم و تصمیمی بگیریم برای آزادی . امروز روز خشم ایران است برای رهایی از چنگال دیکتاتور.آیا وقت آن نرسیده که دوباره همتی کنیم برای آزادی ایرانمان...
وای وطنم وای وطنم وای وطنم
۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه
فیسبوک محمد مختاری: مراسم تولد محمد روز جمعه ۱۸ شهریورساعت ۵ بعد ازظهر قطعه ۲۴۹، ردیف ۸۳، قبر ۶
محمد دستبند سبز را به دستگیره در بست و رفت، برای چی رفت؟
جواب: ایران و آزادی
هر روزی و هر جایی که باشد، میتوانیم صدای اعتراضمان ... را بگوش دیکتاتور برسانیم،
هر دو برنامه را میتوانیم انجام بدهیم اگر بخواهیم.
مراسم تولد محمد روز جمعه ۱۸ شهریورساعت ۵ بعد ازظهر قطعه ۲۴۹، ردیف ۸۳، قبر ۶
۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سهشنبه
به یاد محمد مختاری" آخرین یادگارت از سبزینهٔ زندگی هنوز به دستگیرهی در است"
منبع
۱۳۹۰ شهریور ۱۰, پنجشنبه
تجاوز فقط جنسی نیست،به خاکت تجاوز شده ایرانی، این همه تخریب آثار باستانی و گنجینه های طبیعی آن هم در سی سال؟
دریاچه ارومیه: نام کهن این دریاچه چیچَست بودهاست. این واژه، واژهایست از زبان اوستایی و پارسی باستان و تلفظ آن چَئِچَستَ بودهاست. دریاچهٔ چیچست در اسطورههای ایرانی نقشی بنیادین دارد. عرصهٔ بسیاری از رویدادهای مهم زندگی کیخسرو، کرانهٔ این دریاچه بودهاست. دژ بهمن که کیخسرو در نبردی غولآسا و سهمگین آن را میگشاید و از چنگ دیوان بهدر میآورد، در نزدیکی همین دریاچه بوده و بسیاری از اسطورههای دیگر.
آرامگاه کورش بزرگ که مقبره کورش دوم هخامنشی ملقب به کورش بزرگ یا کورش کبیر است، بنایی بیپیرایه ولی با معماری منحصر به فرد، در فاصله حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخهای پاسارگاد است. این بنا از همه سوی دشت مرغاب پیداست، بهویژه اگر از سمت جنوب غربی از راه باستانی گذر کنیم و از تنگه بلاغی وارد دشت شویم، نخستین چیزی که جلب توجه میکند آرامگاه کوروش است.این اثر در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیر مجموعه پاسارگاد تحت شماره ۱۱۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاست
محوطه باستانی دوره عيلامی در شوش: بر اثر فعاليت های کشاورزی پيش از شناسايی و کاوش نابود شد. از اين محوطه با قدمت بيش از ۱۳۰۰ سال پيش از ميلاد، به عنوان يکی از محوطه های بسيار مهم ياد می شود.
معبد باستانی چغازنبيل: اين معبد تاريخی ۳۵۰۰ ساله بر اثر فعايت های اکتشاف نفت آسيب ديده و در صورت تداوم انفجارها برای اکتشاف ذخاير گاز و نفت نابود می شود.
مجمسه جمشيد جم و غار آدم: اين آثار که در محوطه کوه پرديس در استان بوشهر قرار دارند بر اثر فعاليت های شرکت های نفت و گاز در عسلويه در معرض آسيب قرار گرفته اند.
دشت باستانی مغان و محوطه اولتان قالاسی: محوطه ای تاريخی و ناشناخته در اطراف اردبيل که بر اثر فعاليت کارخانه ها و جمع آوری زباله در آن در معرض نابودی قرار دارد.
محوطه باستانی جيرفت: محوطه تاريخی طی سه سال و با هجوم صدها کاوشگر غير مجاز به آن غارت شد. به گفته منتقدان، بی توجهی متوليان ميراث فرهنگی و نهادهای دولتی سبب شد تا اغلب آثار اين محوطه تاريخی پيش از شناسايی مورد سرقت قرار گيرد.
محوطه باستانی خوزستان: محوطه ای که به گفته کارشناسان، ميراث دار تمدن کهن ايرانيان است. اين محوطه تاريخی در پی آغاز آبگيری سد کارون سه در حال به زير آب رفتن است.
توس و مقبره فردوسی: عبور دکل های فشار قوی برق از حريم اين محوطه تاريخی توسط وزارت نيرو، مقبره حکيم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ ايران و شهر تاريخی توس را در معرض خطر قرار داده است.
شهر تاريخی ماسوله: بر اثر تخريب جنگل در اطراف آن و بی توجهی در خطر نابودی بر اثر جابجايی و ريزش کوه قرار گرفته است.
چهارباغ و ميدان نقش جهان اصفهان: بر اثر پروژه عبور مترو اصفهان از چهارباغ اين محوطه تاريخی در قلب اصفهان در معرض اسيب قرار دارد. با وجود اعتراض های بسيار از سوی حاميان ميراث فرهنگی مقامات دولتی و مسئولان شهری در اصفهان تاکنون به درخواست آنان پاسخ مثبتی برای تغيير مسير متروی اصفهان نداده اند. در همين حال، ساخت يک برج در ميدان نقش جهان، اين احتمال را افزايش داده است که سازمان يونسکو اين ميدان را در فهرست آثار در معرض خطر قرار دهد.
ترکها؛ فارسها،کردها،لرها، اصفونیا، شیرازیا، شمالیا، جنوبیا، بلوچا، بختیاریا، خوراسونیا، دریاچه ارومیه مال همه ماست
به خاطر ایران به خاطر ایران ؛ به خاطر ایران ،خاک اهورایی را دریابیم ، دست در دست هم نهیم ایران کنیم آزاد
قرار ما شنبه مقابل متجاوزان این مرز و بوم که قراری جز نابودی این وطن ندارد فریاد زنیم، از درون خود را آزاد کنیم و به جهانیان بنماییم که اینجا ایران است. سرزمین شاهنانه، سرزمین بوستان و گلستان ، سرزمین حافظ و خیام ، سرزمین کورش کبیر
۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه
هــــی ، دیـــکــــتــــاتــــور ! بـــُــرو بـــه جـَـــــهـَــــــنـَـــــم ..... !
۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه
آقا بی خیال بازم شروع شد تفرفه اندازی؟ تو سوت بزن تو بگو مرگ بر دیکتاتور تو بگو الله اکبر فقط بگو
پس همه بچه هایی که می خوان هنوز می خوان به ریش دیکتاتور بخندن همیشه باشن بیان وسط
۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه
یاران سبز شاید خیلی نزدیک است که دیر شود. التماست می کنم نگذار دیر شود
ندیده اند ما را...ندیده اند ما را، دست کم گرفتندمان. دیگر از ما نمی ترسند. حق هم دارند. ندارند؟ من به تو می گویم که دارند. با تو ام یار سبز دیروز. همنسل و همرزم و همراز دیروز. این راهی بود که باهم شروعش کردیم. همه باهم. نه من. نه تو. و قرار بود تمامش کنیم. نه؟ پس چه شد؟ من از تو دلگیرم. خشمگینم. آزرده ام. نمی خواهم که به این زودی راهت را از من جدا کنی. نباید! هرگز! که این تنها نقطه ای است که هم من را می طلبد و هم تورا، و خشم ما را. می خواهم بدانی: شاید خیلی نزدیک است که دیر شود. التماست می کنم نگذار دیر شود. می خواهم بترسانمت. هی! نکند نزدیک دیر شدن است! من خشم تو را می خواهم. غیرتت را می خواهم بجوش آورم. می خواهم با تو گستاخ حرف بزنم. حتی شاید چند سیلی هم بر گوشت بزنم. فقط به من بگو چه شد که دیگر ازمان نمی ترسند؟ تحقیرمان کرده اند؟ هر کداممان را گوشه ای پراکنده اند؟ چه شد که خواب رفتیم؟ پس خشمت چه شد کجا رفت؟ چه شد که خیلی زود زیر پای میر مرادمان را خالی کردیم؟ خیلی زود. زودتر از آنکه حتی دل شکسته او توان درکش را داشته باشد. و بدرقه اش کردیم تا پشت میله های حصر، تا بند بندگان کفتار صفت. و سهل انگارانه همه مان سر در لاک بی تفاوتی فرو بردیم. به راحتی شانه بالا انداختنی... من به تو می گویم که این رسمش نبود. چه تو بپذیری یا نه. چه تو بخندی یا بگریی. باز من می گویم این راهش نبود. من امده ام که تو را از خواب شیرینی که الان دل به آن خوش کرده ای بیرون بکشم و به عمق کابوس ببرمت. آمده ام خواب خوشت را تلخ کنم. یادت بیاورم همه چیز را. حتی زنجیر سبزمان. زنجیری که آنروز بر دراز ترین خیابان شهرمان کشیدیم اینقدر سست نبود که با اولین ضربه ها بگسلد. اما گسست. وای به حالمان... یادت هست چه زنجیره ای از امید و اشتیاق بستیم؟ کسی هم جلو دارمان نبود. بود؟ یعنی انقدر بی ریشه ایم که با اولین تندباد از ریشه در آمدیم؟ انقدر دامنه باورمان خام و کودکانه بود که به این زودی دست از امید کشیدیم؟ نکند انقدر ساده لوح بودیم که به پیروزی آسان و سریعی باور داشتیم؟ کاش اینطور نباشیم. نبودیم. نخواهیم بود. نباید. نباید که فرزندان فردای ما نام ما را در لیست بزدلان بزرگ تاریخ بنویسند. که ما هریک یک ریشه ایم بر ساقه ی این گیاه عظیم خشم خفته. هریک تیشه ایم بر دیوار ستبر استبداد. فقط حیف که خفته ایم...حیف... آمده ام از تو خشمت را بخواهم و ریشه ات را. ریشه ی قطور غیرت و انسانیتت. آمده ام تکانت بدهم و از این خواب بدتر از مرگ بیرون بکشمت.می خواهم که مخفی نکنی هر آنچه بزرگترین دارایی ماست. میل به طغیان بر ضد زور. باور کن زمان مخفی شدن و سوت بی خیالی زدن نیست. من آمده ام که تو را با خود ببرم. تا قله ی اتفاق. تا ته هر اتفاقی که ممکن است بیافتد. که باهم این اجازه را از آنها پس بگیریم. اجازه ای که خودمان به آنها داده ایم. که اینطور تحقیرمان کنند. دست کم بگیرندمان. بهمان بخندند. باهم. من و تو و ما. "همراه من شو عزیز". نه با شعر، که با شور. نه با سکوت. که با سیلابی عظیم و برکننده. برکننده هر بوته خاری که خواهان خواری ماست، حق ماست. حق ما، که باز از شعله های خشم ما بترسند و بگریزند. که باز بازگردیم به روزهای غرور......
منبع
۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه
جنتی:گناه مصدق روی برگرداندن از کاشانی بود.کاشانی کیهان 1332: گناه بزرگ او عدم اطاعت از اوامر شاه است
تاریخ را ورق می زنیم ، روزنامه كيهان مورخ ١٧ شهريور ١٣٣٢
نظر آیت الله کاشانی در مورد دکتر محمد مصدق :گناه بزرگ او پايمال كردن قانون اساسي با عدم اطاعت از اوامر شاه است و درباره مجازات او گفت :مجازات كسی كه در فرماندهی(شاه ) ونمايندگی كشورش در جهاد خيانت كند مرگ است و درباره كودتا گفت : …« مصدق شاه را مجبور كرد كه كشور را ترک كند اما شاه با عزت و محبوبيت ، چند روز بعد بازگشت رژيم جمهوری مناسب ايران نيست ،
این دین ساده من است، نیازی به مرجع تقلید ندارد، دین من عقل من است و مرجع آن مهربانیست
۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه
باید منتظر باشیم تا جنازه موسوی و کروبی را تحویل بگیریم؟
دوستان چه باید کرد آیا با لینک دادن مدام و داغ کردن خبرها در شیکه های اجتماعی می توانیم ار بروز اتفاق جلوگیری کنیم؟
به راستی چه باید کرد؟چرا نام میرحسین و شیخ کمتر دیده می شود، چرا شعار نویسی و رنگ پاشی و پول نوسی کمتر شده ؟ مگر چه می شود اگر بر روی هر پولی که خرج می کنیم بنوسیم کروبی و موسوی را آزاد کنید؟ ما که دست روی دست گذاشتیم تا این که بوی نقشه های جمهوری دیکتاتوری اسلامی به مشاممان رسید، آیا نباید دید بهتری نسبت به اتفاقات پیشرو داشت؟ فراموش نکنید که ما خیلی کوتاهی کردیم در حق میرحسین و کروبی ، تجربه این شش ماه نشان داد که چه دوست داشته باشیم و چه نه، آنها خیلی بیشتر از "خود آلترناتیو پندارها" مقبولیت جمعی دارند و با حصرآنها جنبش قدرمند سبز دچار خلا بزرگی شده که برای حرکت دوباره تنها راه، آزادی دو عزیز است و بس،اگر انها حرف از پیدا کردن جانشین برای این دو عزیز را به جنبش طعنه می زنند بدون شک با حرکت دوباره خود باید در راستای زنده کردن روشهای موفق گذشته پویا بود؛ دست روی دست نگذاشت و به آینده ای مبهم چشم نبست که آینده از کف خواهد رفت با کژ فکری های دوستان ، ما به یک جنبش واقعی نیازمندیم و به نظر من روزهای آتی و نزدیک به روز قدس سابق بهانه های خوبی خواهد بود برای از سر گرفتن اعتراضات برای آزادی همراهان همیشه سبز ما میر عزیز و شیخ شجاع،
قرارهای بیست و پنح بهمن نشان داد که هر چه دستان ما بیشتر در دست هم قرار گیرد موفقیت بیشتر خواهد بود.....
پشوتن - بیست و هفت مرداد نود
۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه
تمام کسانی که سبز شدند سبز ماندند آنهایی که سبز رفتند به امید ما رفتند(روز ایران "قدس سابق" نزدیک است)
سخنی با تو ایزد،
به کدام خاک روی آورم؟ به کجا رفته پناه جویم؟ دوستانم در بند , همرزمان در خاک. اما تلاش من دو چندان و امیدواریم صد چندان بیش از گذشته و ایمانم این است ایران را از چنگال اهریمن و خون خوار ظالم آخوندی رها سازم. به امید آن روز.
همه با هم دوباره ایران را فریاد می زنیم در روز ایران و با فریادهایمان دوباره به جهان خواهیم گفت که سبز همیشه زنده است و ایران همیشه جاودان